کد مطلب:77575 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:105

خطبه 091-پس از کشته شدن عثمان











و من كلام له علیه السلام

لما ارید علی البیعه بعد قتل عثمان

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است:

در وقتی كه مردم اراده ی بیعت او كردند بعد از كشته شدن عثمان:

«دعونی و التمسوا غیری، فانا مستقبلون امرا له وجوه و الوان، لا تقوم له القلوب و لا تثبت علیه العقول. و ان الافاق قد اغامت و المحجه قد تنكرت.»

یعنی واگذارید مرا و التماس نمایید غیر مرا در بیعت كردن با او، به سبب آنكه ما رو آورده ایم به امری كه از برای او صورتها و رنگهاست، یعنی امری است كه احتمال وجوه مختلفه و حالات متلونه را دارد، در هر وقتی بطوری و به هر مقامی به نحوی باید اجرا بشود و حال آنكه نایستاده اند از برای او دلها و ثابت و لازم نیستند بر او همه ی رایها و به تحقیق كه ابر جهالت فروگرفته است ولایتها را و راه جاده ناپیدا و متروك است.

و چون امر خلافت به وحی و نص است نه به بیعت و اجماع و درباره ی خلیفه ی بر حق، وحی و نص متحقق بود و به بیعت غصب حق شده بود، لهذا اظهار اكراه كرده اند از حیثیت بیعت، نه از جهت خلافت، زیرا كه ایشان از جانب خدا و رسول خلیفه بودند. چه در زمان عدم بیعت و چه در وقت بیعت و بدین جهت گفتند كه التماس بیعت بغیر من كرده باشید، یعنی آنچه بر شما است از حق من، اطاعت و انقیاد از روی قلب و اعتقاد است، نه بیعت در ظاهر با اغراض و اطماع حطام دنیوی و فروگرفتن ضلالت دلهای اهل آفاق را و انكار مردم راه جاده ی حق را و عدول از صراط مستقیم به سوی طریق

[صفحه 477]

شیطان رجیم.

«و اعلموا انی ان اجبتكم ركبت بكم ما اعلم و لم اصغ الی قول القائل و عتب العاتب. و ان تركتمونی فانا كاحدكم و لعلی اسمعكم و اطوعكم لمن و لیتموه امركم. و انا لكم وزیرا خیر لكم منی امیرا.»[1].

یعنی بدانید كه اگر من اجابت التماس شما كردم و بیعت با شما كردم، متحمل می سازم شما را به احكام خدائی كه من می دانم و گوش نمی دهم به سوی قول قائل و لوم لائم. یعنی به گفته ی شما و خواهش شما عمل نخواهم كرد، آنچه خدا گفته است از آن قرار خواهم با شما رفتار كرد، اگر چه خلاف خواهش شما باشد و باكی از سرزنش شما نخواهم داشت و بیم من از عتاب خدا است، من خلیفه ی خدا و رسولم. و حاكم به احكام ایشان، نه امیر بیعت شما و محكوم خواهش شما و اگر واگذارید مرا و اطاعت من نكنید، چنانكه واگذاشته بودید، پس من مثل یكی از شما باشم كه تكلیف اجرای امر خلافت از من ساقط خواهد بود و تسلطی نخواهم داشت كه بخلاف خواهش شما با شما رفتار كرده باشم و امید هست كه من شنواتر و اطاعت كننده تر از شما باشم از برای كسی كه امر خلافت را به او واگذارید، زیرا كه تكلیف من در آن وقت مدارا خواهد بود، تا توانم اجرای احكام خدا به قدر مقدور كرد و شیعیان خلص را از شر اشرار محفوظ داشت و من از برای شما وزیر باشم بهتر است از اینكه من از برای شما امیر باشم.

یعنی شما مرا خلیفه به وحی و نص و وزیر از جانب خدا بدانید، انفع و اصلح دنیا و آخرت شما است، از اینكه مرا امیر به سبب بیعت شما بدانید، زیرا كه البته شنیده اید از رسول خدا حدیث «علی منی بمنزله هارون من موسی» و خوانده اید در قرآن آیه ی (و اجعل لی وزیرا من اهلی، هارون اخی)[2] كه موسی-علی نبینا و علیه السلام-درخواست كرد از خدا وزیر بودن برادر خود هارون را و هارون به حكم خدا وزیر و خلیفه ی موسی

[صفحه 478]

شد، پس هر گاه من به منزله ی هارون و برادر باشم از رسول خدا، پس البته خلافت و وزارت من نیز به حكم و وحی خدا باشد نه به بیعت شما، پس اگر مرا وزیر خدا بدانید و اطاعت خدا را كرده باشید، سعادت دنیا و آخرت شما خواهد بود و الا بجز شقاوت و خسارت حاصلی از برای شما نخواهد داشت.

[صفحه 479]


صفحه 477، 478، 479.








    1. در هر سه نسخه: خیر منی لكم امیرا.
    2. طه / 29.